گفتیم سیره، روش، سبک و نوع رفتار معصومان را میخواهیم در این جا بیاوریم تا الگو ، نمونه و سرمشقی برای رفتار عملی ما باشد. یعنی میخواهیم بدانیم که پیامبر با توجه به وظایفی که داشت چه روش و سبک رفتاری را پیش گرفت که این گونه در زندگی فردی و اجتماعی اش موفق بوده است.
ما به جهت این که زندگی معصومان ما حدود دویست و شصت سال طول کشید، از یک فرهنگ غنی رفتاری برخوداریم که میتوانیم بر پایه آن هر گاه در شرایطی خاصی قرار گرفته ایم به آن مراجعه کرده و سرمشق بگیریم.
برخی این اعتراض را داشته و دارند که ما کجا و معصوم کجا؟ اگر پیامبر (ص) و یا علی (ع) این چنین بودند اصلا به گروه خونی ما میخورد تا آن گونه باشیم. گروه خونی ما با گروه خونی آنها یک دنیا میانش توفیر است. آسمانی را به خاکی چه؟ آن که در ازل نور بوده و از نور سرشته شده با من خاکی که با گل لجن و بدبو ساخته و آیمخته شده ام. کوزه ما گنجایش ندارد و یا آن که کار پاکان را قیاس از خود مگیر.
حق هم داریم چون این گونه آنان را برای ما شناسانده اند. میان فرشته و انسان چه همسان است تا رفتار و کردار ایشان را سرمشق قرار دهیم؟ اشتباه از گویندگان و معرفی کنندگان ایشان است. یکی از اشکالهای اساسی به پیامبر این بود که شما چگونه با آسمان ارتباط پیدا میکنید؟ این اشکال از این جهت بود که هیچ گونه تناسب و هم ترازی میان زمین و آسمان و یا انسان و فرشته نمیدیدند. این اشکال را قرآن پاسخ میدهد که چگونه این همترازی میان خدا و انسان با نزول از سویی و عروج از سوی دیگر تحقق یافته و انسان به مقامیمیرسد تا به این تناسب مرتبتی برای اتصال و ارتباط دست یابد.
اشکال دیگر از سوی دیگر پیش آمد. برخی پیامبران را آن چنان بالا بردند که حتی جای خدا نشست و از جرگه انسان و بشر بیرون رفت. از این رو قرآن از زبان پیامبران نقل کرد که من هم مانند شما بشرم. میخورم، میپوسم و مینوشم و ازدواج میکنم و... هم چنین قرآن تاکید میکند که ما از میان شما پیامبر برانگیختیم. هم از نظر زبان و هم رفتار و هم دارا بودن صفات متضاد و متناقض مثل شماست و درگیر با شیطان و هوا و هوس و ...
بنابراین آنان نیز میبایست تلاش میکردند تا خود را از شر شیطان حفظ کنند و مانند یونس و یا حضرت آدم گرفتار نشوند.
پس آنان نیز مانند هر انسان دیگری گرفتار شیطان و مسایلی از این دست و نیز گرفتار مشکلات مادی و روحی بوده اند. بچههایشان را از دست میدادند. زنانشان ناساگاری میکردند و یا در جرگه دشمنان قرار گرفته و به توطئه ضدشان اقدام میکردند. بچههایشان گمراه میشدند و دیگر بچه مثبت نبودند مانند پسر نوح.
خواندن و دانستن این مسایل نشان میدهد که آن پاکان هم مانند ما گرفتار بودند و ناچار تا با تلاش و کوشش مشکلات خود را حل و فصل کنند همین رفتار آنان است که ما به عنوان سیره میشناسیم. در قرآن بسیاری از این رفتارها پیامبران برای الگو و سرمشق گرفتن بیان شده است. در برخی موارد حتی نهی شده که از فلان رفتار پیامبری الگو گرفته شود. مثلا در باره حضرت ابراهیم این چنین آمده است که میتوانید وی را سرمشق در زندگی خود قرار دهید جز در مساله آمرزش برای سرپرستش که با آن که کافر بود آن حضرت برایش دعا کرد و از خدا آمرزش خواست. خداوند گفته است که این رفتار و عملش درست نبود.
درباره برخی دیگر مثل یونس که بدون اجازه از خدا مردمش را رها کرد تا دچار عذاب الهی شوند پرهیز داد. نمونه دیگری هم وجود دارد که از رفتار همین کسانی که ما از پاکان میدانیم پرهیز داده و یا اشکال کرده است.
البته در باره رفتار پیامبر (ص) و نیز معصومان(ع) یک دستور کلی آمده است که میتوان از همه آن سرمشق گرفت. حالا باید رفت به سبک و روش رفتاری آنان سرمشق گرفت بدون این که توجیه کنیم که کار پاکان را قیاس از خود مگیر.